عبید زاکانی, اشعار عبید زاکانی

عشاق‌نامه عبید زاکانی

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر و نویسندهٔ طنزپرداز فارسی‌زبان قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در
 
 
یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشودرفنظر از این‌که عبید شاعر بوده‌است، همگان نام او را با طنز و هزل عجین و اغلب عامه او را به لطایفش می‌شناسند. 

موضوعات مرتبط: شعر

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 | 20:4 | نویسنده : mohammad |
تاريخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1393 | 19:43 | نویسنده : mohammad |

اگر فکر دل زاری نکردی

بعمر خویشتن کاری نکردی

تو را از روز آزادی چه حاصل

که رحمی بر گرفتاری نکردی

نچینی گل زباغ زندگانی

گر از پایی برون خاری نکردی

تو را زان رنجه میدارند اغیار

که هرگز خدمت یاری نکردی

ستمگر بر سرت زان شد مسلط

که خود دفع ستمکاری نکردی

کسی در سایه لطفت نیاسود

بعالم کار دیواری نکردی

سزاوار تو باشد حق پرستی

چرا کار سزاواری نکردی؟!

شدی مغرور روز روشنی چند

دگر فکر شب تاری نکردی

زمردم هرگز آزاری نبینی

اگر بر مردم آزاری نکردی

بود حال تو پیدا نزد دانا

بظاهر گرچه اظهاری نکردی ......


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : جمعه 9 اسفند 1392 | 11:56 | نویسنده : mohammad |

الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی 

 

طبیب حاذق این قلب بیمارم تو باشی

 

 

می دونی میشکنه این قلب من در کنج سینه 

 

اگه بیدار بشم و بازم به بالینم نباشی

نمی ترسم اگر در راه عشقت زا به را شم

 

 

نمی ترسم اگر قربونی عشق تو باشم

 

 

تو یه باغ گلی بزار که من خار تو باشم 

 

بزار تا اخر عمرم گرفتار تو باشم

 

 

می خوام اسب مراد و زین کنم پشتش سوار شم

 

بتازم سوی شهرت پشت خونت موندگار شم

 

 

بدنبال تو از شهری به شهری راهی میشم 

 

بخوای آب می شم و در جوی عشقت جاری می شم!

 


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392 | 17:28 | نویسنده : mohammad |

پیکت را بالا بگیر:
بزن به سلامتیه:


آرزوهایی که هیچگاه لمس نکردی

بزن به  سلامتیه:


عشقی که طالعش با تو نبود و هنوزم دوستش داری


بزن به  سلامتیه:


شبهایی که تو در تنهاییت گریه کردی و ندانستی چرا???/


موضوعات مرتبط: شعراس ام اس عاشقانهمتن عاشقانه

تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 14:24 | نویسنده : mohammad |

ادامه مطلب را از دست ندین


موضوعات مرتبط: شعراس ام اس عاشقانهآکواریوممتن عاشقانه

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 14:23 | نویسنده : mohammad |
یــــــــــــﮧ چـــــــــــــے مـــــــــــثــــــــــل شــــــــمـــــــــــا
 
دوســــــــــتــــــــ واقـــــــــــــــــــــعـــــــــــــے ڪــــــــســـــــــــــــے اســــــــــــتـــــــ ڪــﮧ در ڪنـــــــارش جــــــــراتـــــــــ داشتــــــه باشـے ، خــــــودتـــــــ باشـــے...

یــــــــــــﮧ چـــــــــــــے مـــــــــــثــــــــــل شــــــــمـــــــــــا

 


موضوعات مرتبط: شعراس ام اس عاشقانهمتن عاشقانه

تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 14:22 | نویسنده : mohammad |

はーと のデコメ絵文字 دلم کـــــــــــمی خدا میخواد

はーと のデコメ絵文字 کمی سکـــــــــــوت

はーと のデコメ絵文字 کمی دل بریدن میخواد

はーと のデコメ絵文字 کمی اشک

はーと のデコメ絵文字 کمی بهت

はーと のデコメ絵文字 کمی آغوش آسمانی

はーと のデコメ絵文字 کمی دور شدن از این آدمها…!

はーと のデコメ絵文字 کمی رسیدن به خدا

 


موضوعات مرتبط: شعراس ام اس عاشقانه

تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 14:21 | نویسنده : mohammad |
تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 | 11:40 | نویسنده : mohammad |

مولانا, ای عاشقان, اشعار مولانا

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

افتاده در غرقابه ای تا خود که داند آشنا

گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود

مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا

ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده

ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا

این باد اندر هر سری سودای دیگر می پزد

سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما

دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کله

امروز می در می دهد تا برکند از ما قبا


موضوعات مرتبط: شعر

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 14 مهر 1392 | 20:37 | نویسنده : mohammad |

وقتی که دیگر نبود،
من به بودنش نیازمند شدم.

وقتی که دیگر رفت،
من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد،
من او را دوست داشتم.

وقتی که او تمام کرد،
من شروع کردم.

وقتی او تمام شد،
من آغاز شدم.

" و چه سخت است تنها متولد شدن،
مثل تنها زندگی کردن،
مثل تنها مردن! "

(دکتر علی شریعتی)


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : یک شنبه 7 مهر 1392 | 17:1 | نویسنده : mohammad |

چشم ها را باید شست, اشعار سهراب سپهری

چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد

چترها را بايد بست زير باران بايد رفت

 


موضوعات مرتبط: شعر

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 شهريور 1392 | 13:31 | نویسنده : mohammad |


قسم به نذر گل سرخ و به پر پروانه که در عشق فنا میگردد

زندگی زیبا نیست آنچه زیباست تویی

تو که آغاز من و لحظه ی پایان منی...
(سهراب سپهری)



موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : چهار شنبه 30 مرداد 1392 | 12:59 | نویسنده : mohammad |

تو چه گفتی سهراب؟

قایقی خواهم ساخت ...

با کدوم عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند

با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد

سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت

پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت

بیخیال قایق ....

یا که میگفتی ....

تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد

ورنه این شعرو سخن

یک خیال پوچ است

پس اگر میگفتی ...

تا شقایق هست، حسرتی باید خورد

جمله زیباتر میشد

تو ببخشم سهراب ...

که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم

بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا

بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، من جوانی پیرم

زندگی رویا نیست

زندگی پردرد است

زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : جمعه 4 مرداد 1392 | 14:10 | نویسنده : mohammad |

Keikavoos.jpg

برو بانو!
بگذار بیدار شوم
باید بروم...
خیال تورا به دوش کشیدن، خرج دارد!

 

باران که می‌بارد،
تمام کوچه‌های شهر،
پر از فریاد من است که می‌گویم:
من تنها نیستم ....
تنها منتظرم !تنها!

 

در اینجا،
کوهی است که گم شده
بی آنکه تورا
دیده باشد

 

پا برهنه، تاکجا دویده‌ای که
اینهمه گل،
شکفته‌است...؟!
(کیکاووس یاکیده)

 


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392 | 15:50 | نویسنده : mohammad |


شب فراق،...که داند که تا سحر چند است،...

مگر کسی که به زندان عشق دربند است،...

                                                                        سعدی


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : شنبه 1 تير 1392 | 16:24 | نویسنده : mohammad |

 من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

(فریدون مشیری)

 


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1392 | 16:13 | نویسنده : mohammad |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By BlackSkin :.